بابا ازم ناراحت شدن ولی آخرم حرفمو به کرسی نشوندم و با همراه همیشگیم مطهره همسفر شدم.این سفر چند روزه با یه همدل مهربون و پر انرژی لازم بود واسه فرار کردن هر چند کوتاه از فکرکردن به بعضی مساءل
آزمون قبلی ک سخت بود،میدونم تلاشی که لازم بود نکردم.خدا جون کمکم کن سربلند باشم،با قبول شدنم این ناراحتی مامان بابا رو جبران کنم.
8/9/96 . قطار تهران-مشهد
!...برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00
برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 54 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00
برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00
اولین استارت جلوگیری ازیکنواخت گذشتن روزها رو زدم
باشگاه ثبت نام کردم و یکی دوساعت فارغ از همه چیز کناردوست دبیرستانم و دوستای جدید ورزش شروع کردم
راستش ایروبیک که جدی نگرفتم و فقط واسه خنده و رقصش میرم ولی بدنسازی رو مثلا جدی گرفتم :)))
!...
برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00
برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00
روح آدم را می جوند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند ،
نه به عشق فکر می کنند نه به گذشته ها و یادشان نمی آید که روزی ، روزگاری گفته اند :
"دوستت دارم ..."
!...
برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 15 شهريور 1397 ساعت: 20:00