بابا ازم ناراحت شدن ولی آخرم حرفمو به کرسی نشوندم و با همراه همیشگیم مطهره همسفر شدم.این سفر چند روزه با یه همدل مهربون و پر انرژی لازم بود واسه فرار کردن هر چند کوتاه از فکرکردن به بعضی مساءل
آزمون قبلی ک سخت بود،میدونم تلاشی که لازم بود نکردم.خدا جون کمکم کن سربلند باشم،با قبول شدنم این ناراحتی مامان بابا رو جبران کنم.
8/9/96 . قطار تهران-مشهد
!...برچسب : نویسنده : fenapaa بازدید : 26