آن روزهایی که وقتی خودت را مرور می کنی می بینی بی دفاع ترین موجود دنیا در برابر زخم زبان های نزدیکانت بوده ای
روزهایی که دوست داری بروی درِ خانه ی تک به تکِ کسانی که دلت را شکسته اند را بزنی و بِکِشیِشان دم در و چشم در چشمشان فقط بگویی:"حلالتان نمیکنم" و بعد راهت را بگیری و برگردی!
با آن روزهایی که می زند به سرت که بروی در کمد و هر چه نوشته داری را بیاوری و پاره کنی و بعد بنشینی روی همان کاناپه ی همیشگی و قلم به دست با خط نستعلیق روی سردر زندگیت بنویسی"پایان"
با آن روزهایی که دوست داری بیست و چهار پله را بالا بروی و روی بامِ خانه زیر آسمان دراز بکشی و فقط با چشم با همانی که پشت ابر هاست درد و دل کنی،
روزهایی که دوست داری بی رحم شوی و روی همان کاناپه ی همیشگی فقط بِبُری.
روی صحبت من با همین روزهاست!
همین...!
رفتی - علی زند وکیلی (5.49 MB)
!...
ما را در سایت ! دنبال می کنید
برچسب : زخم زبان,زخم زبان زدن,زخم زبان و دهان,زخم زبان شعر,زخم زبان از نظر,زخم زبان مردم,زخم زبان در کودکان,زخم زبان کودکان,زخم زبان چیست,زخم زبان مادر شوهر, نویسنده : fenapaa بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 6:19